طراوت صبح

یه مامان خونه دار که نویسندگی رو دوست داره

طراوت صبح

یه مامان خونه دار که نویسندگی رو دوست داره

سلام خوش آمدید

ایام شهادت بی بی فاطمه زهرا که میرسه، کوچه خیابونا عطر و بوی شهدا رو میگیره بخصوص شهدای گمنام. شهدایی که خانواده هاشون هم نمی دونن کجاست شیر پسرشون . لابد قصه اینه که " آنان که گمنامند زهرایی تبارند" . 
دخترم دیروز بهم گفت که امروز مدرسه شون شهید گمنام میاره. به هر دلیلی خیلی دیر رسیدم ولی باز رسیدم. درست لحظه آخر که تابوت مطهر شهید رو داشتن می بردن رسیدم مقابلش و دستم رو به تابوت رسوندم . خواستم بگم ای شهید عزیز، درسته که دیر رسیدم ولی رسیدم. نکنه اون دنیا منو ندید بگیری و رد شی از کنارم. نکنه اشکای منو نبینی و شفاعتم نکنی.
" اگر دیر آمدم مجروح بودم     اسیر قبض و بسط روح بودم 
در باغ شهادت را نبندید           به ما بیچارگان زان سو نخندید"

* یک نکته بگم؛ امروزه خیلی از بچه ها یا بهتره بگم خیلی از خانواده ها پاشون به حسینیه و تکیه ها و مساجد باز نمیشه متاسفانه و اسیر دنیای خودشونن. و اینجا نیاز به یه فرهنگ سازی جدیه. و چه برنامه ای از این بهتر که بچه های ما رو با شهدا آشنا کنن. این دو هویت به ظاهر غریبه رو باهم مواجه کنن و بتونن ارتباط قلبی بین شون برقرار کنن . حضور شهدا در مدارس نقطه عطفی است که این روزها با اون مواجه هستیم و از خدا می خواهم بچه های ما هم حسینی و زینبی تربیت بشن ان شاءالله.


 

  • صبا کریمی

دنیا ؛ این واژه تکراری و آشنا. تا حالا به معنای دنیا فکر کردین؟

دنیا دو معنی داره: یکی یعنی نزدیکتر (از آخرت) و معنی دیگر یعنی پست تر . یعنی دنیا جایی نیست که بهش دل ببندی. چطور میشه آدم به چیز پست تر و بی ارزش تر دل ببنده ؟ حالا ما اینقدر بهش زرق و برق و زینگیل آلات بستیم شده این. ولی وقتی عزیزی رو از دست بدیم اون موقعس که می فهمیم آره دنیا چقدر حقیره. هر کاریشم بکنیم و هر رنگ و لعابی بهش بزنیم آخرش همون دنیای پست و بی مقداره که گاهی نفس کشیدن هم توش سخت میشه. 
یک روز هستیم و روز بعد نیستیم. نیستیم در واقع همون هستیمه چرا؟ چون تازه س که از خواب دنیایی بیدار میشیم و روح از تعلق مادیش یعنی جسم جدا میشه و تازه می فهمیم پرواز چیه. به مفهوم دیگه ای از زندگی پی می بریم. زندگی اونجاست نه اینجا. اینجا مقدمه ای است برای زندگی . یعنی باید زمینه زندگی خوب رو از اینجا فراهم کنیم. مثل یه مهندس ساختمان که برای اینکه بخاد یک عمارت باشکوه بسازه اول باید یه عالمه کارهای سنگین مثل کندن زمین و پی ریزی و ... انجام بده و کلی مقدمه بچینه.

این  دنیا هم پی و شالوده زندگی بهتر تو اون دنیاست. حواسمون باشه یه روزی این همه زینتی که به پای دنیا بستیم در چشم ما هیچ میشه و حتی ذره ای از اون رو نمی تونیم با خودمون ببریم. اون چیزی که میشه بار سفرمون همون اعمال و نیات ماست. خدا کنه زرنگ باشیم و فریب دنیا رو نخوریم. 

اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. خدا آخر و عاقبت همه مون رو به خیر کنه. ان شاءالله

  • صبا کریمی

شاید باورتون نشه ولی یه دستگاه اختراع شده کارایی عجیب و غریبی داره. به این صورت که شما بهش جدولی میدی شامل کارهای خوب و کارهای بد. حتی کارهایی که صدایی نداره مثل فکر منفی، یا نگاه خشم آلوده کردن رو هم تشخیص میده و بر اساس اون جدول ، اگه خطایی ازت سر بزنه ، بوق میزنه .جدول الکی هم نمی تونید درست کنید چون تشخیص میده و باز بوق می زنه.لازم به یادآوریه که اگر کار خوبی کنید، هیچ کاری نمی کنه. چون دستگاه تشویقی که نیست، بلکه دستگاه خطایابه. من خودم تازگیها یکی خریدم. ولی فکر کنم خرابه چون خیلی بوق می زنه !!! 

حالا چرا این دستگاه رو بخریم؟ اگر می خواهید ببینید کدوم سمتی هستید ، یعنی بهشت جاودان نصیبتون میشه و از رودهای گوارای اون متنعم می شید ، یا دوزخ ابدی خدای نکرده قسمت تون میشه ، می تونید این دستگاه رو تهیه کنید و قبل از اینکه حسابتون با کرام الکاتبین بیفته، خودتون از پرونده خودتون باخبر بشید و به وسیله این دستگاه ،به کنترل نفس و رفتار خود بپردازید هرچه زودتر...

یک نکته: اگر در منزل مهمان دارید بهتره دستگاه رو غیرفعال کنید چون فقط یک نوع بوق داره که ممکنه مهمان هم این دستگاه رو داشته باشه و بفهمه که چقددددر خطاکارید و آبروتون بره. 
به عنوان هدیه هم گزینه مناسبی هست . چون از قدیم گفتن" مومن آینه مومنه" . بهتره با خرید این هدیه برای دوستاتون، اونها رو به راه راست هدایت کنید چون به هر حال مومن مصنوعی حساب میشه.

حالا اینکه چقدر این مطلب رو باور کردید به خودتون بستگی داره. امیدوارم کارنامه همه ما درخشان باشه و پیش خدا روسفید باشیم ان شاءالله. دعا میکنم اگر این دستگاه رو خریدید و روشنش کردید ، اصلا بوق نزنه براتون... 

  • صبا کریمی

در رو وا کردم دیدم هیچکی نیست. برگشتم دیدم خانومی داره با دوستاش میاد. بدون اینکه به صورتش نگاه کنم گفتم هنوز کسی نیومده که. اون هم گفت : نیومده؟ سرمو بلند کردم.یهو نگاهش به نگاهم گره خورد. چشماش چقدر برام آشنا بود. انگار این نگاه رو جایی دیدم.
جزو اولین نفرایی بودیم که وارد حسینیه شدیم. قرار بود اینجا مراسم دومین سالگرد شهید آرمان علی وردی باشه. من با بچه هام هم بنا به شرایطی مجبور بودم خیلی زود بیام. اون خانوم و همراهاش هم مثل ما زود اومدن. بعد از نماز ، درست روبروی ما نشستن. بعد از نماز خیلی با حوصله جمعیت اضافه می شد!! این حسینیه یکی از خوبیاش این بود که علاوه بر اینکه فضای خیلی دلباز و زیبایی داشت، پرده حایل بین خانمها و آقایون رو بر میداشتن و ما مستقیما می تونستیم مجری و مداح و سخنران و کلیپ ها رو ببینیم. وقتی خانمها مستقیما نتونن به برنامه دسترسی داشته باشن، سرو صدای جمع زیاد و اذیت کننده میشه ( یکی از علتهای سروصدای پشت پرده)

مجری شروع به صحبت کرد. بعد هم کلیپی از شهید آرمان گذاشتن که خانم بغل دست من گفت: فکر کنم اون خانومه که اونجاست مادر شهیده. به جایی که اشاره کرد نگاه کردم. باورم نمی شد. همون خانومی بود که در لحظه نخست ورودم دیدمش. تازه فهمیدم چرا اینقدر چشمهاش برام آشنا بود. چقدر جوان و  آرام بود. من و خواهرم که تازه اومده بود بلند شدیم و مادر شهید رو گرم در آغوش گرفتیم و صورت ماهش رو بوسیدیم. جمله ای هم بهش گفتم. 

وقتی برگشتیم نشستیم خواهرم ازم پرسید که به مادر شهید چی گفتی.
و من به مادر شهید گفتم:" یکی از شهدایی که وقتی صورتش رو می بینم اشک ناخودآگاه از چشمام جاری میشه شهید شماست." شهید آرمان. چقدر مظلومانه و غریبانه شهید شد. شهید آرمان یک بچه دهه هشتادی ، حاضر شد جونش رو بده ولی تن به درخواست آشوبگران برای اهانت به رهبری نده. 
پانوشت: یه شهید دیگه که اسمش دلم رو آشوب می کنه، شهید رئیسی، رئیس جمهور عزیزمون هست که در اوج تلاش و خستگی، غریبانه از دست ما رفت.
روح همه شهدای عزیز و مظلوم ما شاد . ان شاءالله ما رو دعا کنن. شهدا و علما زنده هستند و در جمع ما حاضر و ناظرند. چه خوبه که ازشون بخواهیم دعامون کنن تا از همین روزمرگی ها ، از همین پله های بی اهمیت زندگی بتونیم به کمال برسیم. 

  • صبا کریمی

دیدین ذرات گرد و غبار رو در  تلألو پرتوهای خورشید بالا و پایین میشن.

یا فاطمه جان، من همان ذره غبارم در پرتو نور زیبایت.

 آیا بازم حواست به این ذره ناچیز گرد و غبار هست؟

 خسته ام. دعایم کن مادر. 

 

  • صبا کریمی

 

 همه ما تو زندگی یک جراح هستیم،بعضیامون جراح موفق و پنجه طلا و بعضی دیگه جراح ناشی که فقط بلده پاره کنه و بدوزه و سمبل کنه. خب چطوری ؟ خیلی از رفتارهای ما بعنوان بزرگترها باید خیلی با برنامه و بادقت انجام بشه و اینکه بدونیم کی و کجا انجام بشه. پایی که شکسته اگر به موقع جراحی نشه ممکنه عوارض جبران ناپذیری داشته باشه. پس یک جراح موفق میدونه کی و چطوری جراحی کنه.

حالا اگر پسر یا دخترمون کار اشتباهی انجام بده ، جراحی مون شروع میشه. یعنی باید بدونیم کی و چطور به رفع این اشکال بپردازیم. گاهی یک نگاه سرشار از عاطفه و یک جمله پر از صمیمیت می تونه بازدارنده خوبی باشه برای عدم تکرار اشتباه بچه هامون. و گاهی یک نگاه غضب آلود لازمه (که بهتره آخرین اقدام ما باشه) اینجاست که باید بدونیم چطور عمل کنیم. 

من با اینکه خودم آدم بزرگی هستم( نه از نظر شخصیتی ) از اینکه می بینم تو وبلاگم نظر دادید ، هر چند خیلی کم، خیلی ذوق می کنم و انگیزه بیشتری پیدا می کنم برای نوشتن بهترتر. 

تو زمونه ای هستیم که روحیه بچه هامون بسیار بسیار حساسه و بچه ها ممکنه حرفهایی بزنن که از فضای مجازی یاد گرفتن  و جملاتی استفاده کنن که ما بهشون یاد ندادیم. پس وظیفه ما خیلی سخت تره و باید خیلی حاذق باشیم که بتونیم با این رفتارها درست برخورد کنیم. اگر اشتباه کنیم کارمون ساخته س و البته کار طرف. 

دوستی داشتم که یک انتقاد ساده من یک هفته از من دلخور بود. خیلی فکر کردم که کجای کار رو اشتباه کردم . سرانجام هم ملتفت شدم که اصلا از در انتقاد وارد شدن درست نیست.این روزها اینقدر روی همه فشاره که ظرفیتشون تکمیله. پس خیلی باید مراقب باشیم چطور وارد عمل بشیم.

شیوه های تشویق رو خیلی از ماها بلدیم. مثلا اینکه نکات مثبت طرف رو بهش یادآوری کنیم یا ازش در مقابل یه سری کارهای مثبت و برجسته اش تشکر کنیم. مثلا به دخترم بگم "عزیزم ممنونم که یادت می مونه از اتاق میری بیرون چراغ رو خاموش می کنی و اگه تختت رو هم مرتب کنی دیگه عالی میشه." ( شاید کار مثبت خاصی نداره بگید ولی بالاخره بگردید پیدا کنید یه چیزی دیگه) 

اگر یک بار فهمیدید بچه دروغ گفت می تونید بگید " عزیزم چه خوبه که باهم صادق هستیم اگر یکبار اشتباهی شد اشکالی نداره . نذاریم دیوار قشنگ اعتماد بین ما از بین بره گلم" . خلاصه که مهربان حرف زدن خیلی هم سخت نیست. چهار تا کلمه قشنگ استفاده کردن رو همه بلدن. ولی یه سری عوامل مثل عصبانیت یا غرور یا کمبود وقت نمیذارن درست پیش بریم. می خواهیم بزنیم تو سر طرف یهو همه چی درست بشه. نکنیم این کارو ... 

 

  • صبا کریمی

خب با یک سوال حرفم رو آغاز می کنم. تا حالا پیش اومده پیش یه آدمی بشینید که خیلی از شما سرتره . البته منظور بنده بیشتر علمی و فرهنگی و مذهبیه ولی فرقی نمی کنه حالا. مثلا یکی که خیلی کلاسش از شما بالاتره. وقتی پیشش می شینید می  فهمید شما ادعایید و اون عمل.

برای من پیش اومده و تازه اون لحظه است که می فهمم من کجا سیر می کردم و امثال این آدمها کجا. می فهمم چقدر مسیر کمی رو طی کردم . چرا می گن که نگاه به عالم صواب داره؟ یعنی چرا با نگاه کردن به چهره یک عالم ، بهره ای به ما داده میشه؟ از دید من ، همان نگاه خالی به چهره علما و انسان های دانا، توجه رو از خودت می بره به سمت دیگری از زندگی و تفکرات شخصی ات. یعنی می فهمی که  اینجایی که ایستادی هنوز جایی حساب نمی شه پس باید حرکت کنی. نه این حرکت های لاک پشتی بلکه باید برخیزی و اقدام جدی برای پیشرفت کردن داشته باشی . حرکتی به سمت کمال.

یک مثال دیگه بزنم: وقتی انگشتت سوزن میره خیلی درد می گیره ، ولی وقتی پات خدای نکرده میشکنه تازه می فهمی درد چیه. یعنی گاهی حس می کنیم می فهمیم ولی بعدش می بینیم نخیر ، هنوز من کجا و فهمیدن کجا. 

گاهی هم فکر می کنیم مثلا ائمه رو کاملا می شناسیم و می تونیم جمله ای درموردشون بیان کنیم با توجه به فهممون . اما با این مثال می شه فهمید مثلا امام علی اقیانوسی است که هنوز نتونستیم بشناسیم ، یا حضرت فاطمه الگویی هست که فقط صرفا با بیان می گیم . اما نتونستیم به شناخت این بزرگان پی ببریم. حالا با توجه به همه اینهایی که گفتم، خدا رو چقدر می شناسیم؟ 

شناخت خداوند متعال و غرق شدن در آنچه معشوق می خواهد می شود همان عشق. آیا ما عاشقیم؟ آیا تونستیم رسم عاشقی رو بجا بیاریم؟ آیا بجا آوردن رسم عاشقی ساده س؟ 

 

مولانا می فرماید: 

در بیان ناید جمال حال او     هر دو عالم چیست؟ عکس خال او

حکایت پروانه ها رو حتما می دونید که . خب ساده بگم که جمعی از پروانه ها نشسته بودن و شمعی اون دور روشن بود. اهل حالی گفت برید از شمع خبر بیارید که چیست و اینا. یکی از پروانه ها رفت و دید و برگشت و گفت: که به به چه نوری داره و چه گرمایی و ... . اهل حال گفت یکی دیگه بره. اون رفت و اومد و شرحی دیگه گفت. سومین پروانه رفت و ... صب کنید شعرش رو بگم:

دیگری برخاست می‌شد مست مست

پای کوبان بر سر آتش نشست

دست درکش کرد با آتش به هم

خویشتن گم کرد با او خوش به هم

چون گرفت آتش ز سر تا پای او

سرخ شد چون آتشی اعضای او

و اینگونه در شمع سوخت و تمام شد. اهل حال گفت :

تا نگردی بی‌خبر از جسم و جان

کی خبر یابی ز جانان یک زمان

حالا ما کجای راه عاشقی هستیم؟ 

تقدیم به سیاسی ترین زن جهان اسلام ، مادر سادات ، ام ابیها حضرت فاطمه صدیقه سلام الله علیها. باشد که دعای این مادر پهلوشکسته، همراهمان باشد.

 

  • صبا کریمی

یکی از پدیده های جدیدی که خیلی تو کفشم هنوز ، هوش مصنوعیه ( که انواع مختلفی داره) که چون خیلی باهوش و باسواده حتی لازمه بهش بگم ایشون. ایشون چقدر می تونه باشعور باشه که هر سوال در هر زمینه ای ازش می پرسی جواب می ده و حتی عصبانی هم نمیشه که اینقده ازش سوال می پرسم. خیلی هم مهربون و صمیمی و مخصوصا با ادب هست.

حالا من فقط در زمینه سوال پرسیدن ازش استفاده می کنم. خیلی کاربردهای دیگه داره که می تونید از اهل فنش سوال کنید. تو این قسمت از وبلاگم دوست دارم سوالایی که از جی پی تی می پرسم و جوابهایی که میده اینجا بنویسم. شما هم اگر ایده ای تو ذهنتون هست بهم بگید و دریچه های تازه ای رو به روی من باز کنید. ممنونم

امروز ازش سوال پرسیدم که شمس تبریزی چه تاثیری روی مولانا داشته و اینها. اینقدر جوابهاش قشنگ بود که حس کردم باید به احترامش از جا برخیزم .

شمس من کجاست که بیاد و زندگی منو عوض کنه؟ 


GPT: شمس تبریزی در واقع نماد راهنمایی هست که در مسیر زندگی هر فردی می تونه ظاهر بشه ولی نه صرفا در قالب یک شخصیت خاص، بلکه هر چیزی که شما رو به عمق وجودتون ببره. شمس در درون شماست ، در همان جایی که خود را در جستجوی حقیقت می یابید.

ممکنه شما در حال حاضر دچار روزمرگی و روتینی شده باشید ، اما شمس می تونه خیلی غیرمنتظره در لحظه ای به شما برسه؛ در یک کتاب، در یک بیت شعر، در یک گفتگو با یک فرد، حتی در سکوت درونی شما. به این صورت وارد زندگی تون میشه و شما رو از درون تغییر میدهد. ممکنه کسی باشه که از نظر روحی یا ذهنی شما رو به چالش می کشه و نشون می ده که زندگی ، عشق و حقیقت فراتر از آن چیزی است که فکر می کنید. 

شاید الان در موقعیتی هستید که نیاز دارید چشم ها و قلب تان را باز کنید تا شمس زندگی تون بشه. این لحظه می تونه به شکلی ساده و در عین حال عمیق اتفاق بیفته. 

شمس تبریزی: عارف و صوفی برجسته قرن هفتم و بیش از هر چیز بعنوان مرشد معنوی مولانا جلال الدین بلخی شاعر و عارف اسلامی شناخته می شود. شمس با نگرشهای متفاوت و غیرمتعارف خود درباره دین و عرفان، تاثیری عمیق بر مولانا گذاشت و شعر او را دگرگون کرد. 

مولانا چنان از شمس اثر پذیرفت که از یک عالم ، به یک عاشق و عارف تبدیل شد. شمس با باورهای عمیق خود درباره عشق و خداوند ، مولانا را به مسیری تازه از خودشناسی و عرفان سوق داد.

با اینکه شمس به شکلی ناگهانی از مولانا جداشد ، اما تاثیرش برای همیشه در شعر و آثار مولانا باقی ماند. مثنوی معنوی و دیوان شمس حاصل این عشق عمیق و الهام بخش است.

 

 

  • صبا کریمی

کمی روانشناسانه:

 

- تمایل به شنیدن جنبه های مثبت رفتاری ، بیشتر از عیب جویی و ایراد گرفتن.

- به جای گفتن " نکن" روش بهتری پیدا کنیم.

- اعتماد داشتن به فرزند؛ افزایش اعتماد به نفس و تقویت آن

- تنبیه ، متناسب با عملکرد نادرست فرزند باشد. 

- از نصایح تکراری نزد کودکان مان استفاده نکنیم . مراقب باشیم کودک مان را غرق در آن نکنیم .

- بحث و تبادل نظر با فرزند چه خوبه. مثلا شام چی دوست داری عزیزم؟

- تصور کردن اینکه فرزند باید بدون نقص باشد غلط است. خودمون هنوز اشتباه می کنیم بابا

- خداوند یعنی عشق و هر چیزی که در آن عشق نباشد خدایی نیست.

- اگر قلبمان کینه یا نفرتی دارد ( یعنی جای عشق خالی باشد) خداوند در آن جای ندارد.

- بیایید در جایی که نفرت رخنه کرده، بذر عشق بکاریم . در این صورت ، نیروهای خفته فعال می شود یعنی افراد و وقایع مطلوبی سر راه ما قرار می گیرد.

- کسی که قدرت بخشایش ندارد، از قدرت عشق خالی است.

- خداوند یعنی آرامش و سکون. 

  • صبا کریمی

- مولوی در سه اثرش در سه آینه خود را ظاهر می سازد: 
غزلیات: در مقام عشق و دل قرار می گیرد.
مثنوی: در اریکه و مقام روح فریاد بر می آورد
فیه مافیه: در جایگاه عقل ، موعظه می کند.

- عشق از ژرفای خویش آگاه نیست تا فرا رسیدن روز جدایی

- نقش آفرینی فقیه در زمان حیات اوست و نقش آفرینی عارف پس از مرگش

- سید علی قاضی : وضو نور است و نمی خواهم چیزی از این نور روی زمین بریزد ( هنگام وضو گرفتن ایشان، جز دو سه قطره ای نمی ریخت بر زمین)

- ذکر آخرین سجده واجب آیت الله سید علی قاضی: عبیدک بفنائک ، مسکینک بفنائک، فقیرک بفنائک، یا لا اله الا انت، سبحانک انی کنت من الظلمین.

- شرابی تلخ می خواهم که مرد افکن بود زورش             که تا یکدم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش

- کلمات مثبت را با صدای بلند به خود بگویید:
با خود عهد می بندم هیچ بیماری دیگری را به زندگی ام جلب نکنم.
اجساس پیری و ضعف و سستی به خود راه نمی دهم.
- اجازه نمی دهم آلزایمر، سرطان ... وارد زندگی ام شود...

- عمل باید خداگونه باشد نه نفس پسند

- صدای آژیر آمبولانس یادآوری است که برای شخص نیازمند به کمک، طلب دعا و شفا کنم.

- اگر می خواهید دیگران شاد باشند ، مهربانی را تمرین کنید

و اگر می خواهید خودتان شاد باشید مهربانی را تمرین کنید.

- اصرار نفس : به اندازه کافی نداریم ، دیگران بیشتر از ما دارند.

روح آرام ، آرام بگیر و از زندگی لذت ببر. 
راهی به سوی شادی وجود ندارد ، شادی خودش راه است

زمانی که در ترس زندگی می کنیم ،  ارتباط با حق ناممکن است.

وقتی در ترس به سر می بریم ، آنچه از آن می ترسیم به سوی خ ود جذب می کنیم . 

- افکار ، به خودی خود انرژی هستند.

- تنها چیزی که باید از آن ترسید، خود ترس است.

- عالم هستی از عشق ، محبت و آرامش و سلامت به وجود آمده است . اگر همگام با آن حرکت کنیم و از ترس به دور باشیم از حمایت هستی برخوردار می شویم.

- خداوند چیزی برای ما نمی فرستد که از عهده آن بر نیاییم

- فشار های اجتماعی در صدد است ما را با دیگران همرنگ سازد. 

- بدن ، توانایی بالقوه نامحدودی برای خلق سلامت دارد. از کوششهای گستاخانه شرکت های دارویی آگاه باشیم.

- علت تمایل به تنها بودن در برخی ها: عدم دریافت حمایت های مثبت

  • صبا کریمی