زندگی در یک جمله
یادم نمیره چند سال پیش که سی و یک سالم بود یه روز داشتم به سن فکر می کردم یه لحظه خیلی ترسیدم که وااااای من چند سال دیگه ایشالله میشم سی و پنج ساله. یعنی یه خانوم سی و پنج ساله از نظر من خیلی سنش بالا بود و این یه بحران بود برام. الان چند سال گذشته و من سی و پنج هم رد کردم و همینطور گذشت و گذشت. واقعا از این زندگی ، چه چیزی نصیبم شده؟ آیا راضیم؟
شما چند سالتونه؟بیست و پنج؟ سی و پنج؟ چهل ؟ تو هر سنی که هستید یه لحظه بایستید و به عقب نگاه کنید . منظورم به مسیر چندین ساله زندگیتونه. برگردید و ببینید که همه این مسیری که اومدین رو اگر بخواهین تو یه جمله خلاصه کنید چی میگید. یعنی اگر بخواهید تجربه این چند سال رو در یک عبارت به کسی بگید چه جمله طلایی ازش درمیاد؟
خیلی دوست دارم نظرتون رو در مورد تجربه تون از زندگی بدونم.
اگر کنجکاوید که نظر خودم رو در مورد آنچه از زندگیم گذشت در یک جمله بگم باید بگویم که" زندگی مثل نگاه پرنده است .نگاهی از بالای بالا ، همانجا که منظره پایین را فقط راه می بینیم و هدف. چاله چوله ها ، سنگ و کلوخ ها ، پیچ و خم ها خیلی چیز مهمی بنظر نمیان. "
از اون بالا آدمها رو ، اتفاقات رو ، اختلافات رو کوچیک و شبیه می بینیم . دعواها و آشتی ها و اختلاف نظرها و خنده ها و گریه ها همه شون از بالا خیلی ریزن. در مسیر زندگی اینها میشن شن ریزه های راه. از روی همه این شن ها باید رد شیم تا به هدف برسیم ، مهم نیست چقدی هستن. همه چی از بالا هیچه . فقط و فقط یه راه می بینی و یه هدف.
حالا نظر من طولانی شد خب اشکال نداره بالاخره نویسنده وبلاگم دیگه . کم حرفی در مرام ما نیست !!
امیدوارم اتفاقات ریز و درشت زندگی از ما انسانهای قوی و کامل بسازه و به این دقت کنیم که صرفا هدف ما فقط اولویت زندگی مون نباشه. هدف دیگران هم برای ما مهم باشه.اگر خواهرم می خواد تحصیلات عالیه داشته باشه براش تلاش کنم. اگر برادرم می خواد کسب و کاری راه بندازه ، قدمی براش بردارم. اگر همسایه ای می خواد خونه بسازه ، به نحوی کمکش کنم حتی تعارف کردن یک سینی چای و یک نان گرم. برای رسیدن به هدف مون ، از روی همدیگه رد نشیم ، از کنار همدیگه و حتی باهمدیگه رد شیم بدون اینکه برای هم دست انداز بسازیم.
منتظر نظرات و جمله های ناب تون هستم.
اینجا وبلاگ طراوت صبح است :)
- ۰۳/۱۲/۰۱
آیا در روز تولدمون، به عمرمون اضافه میشه، یا از هورمون کم میشه !!!
چون هر چند سن بالاتر میشیم، به مرگ نزدیکتر میشیم.
این دوگانگی رو هنوز جواب ندادم.